همه چیز درباره عروسی پری و مسوت

ساخت وبلاگ
ديشب مسود نه و نيم رسيد باهاش دعوا نكردم با آرامش رفتيم زود شام خورديم تازه مسود كلي تشكر كرد كه منتظرش موندم باهم رفتيم....امروز با سميرا و سمانه قرار بود بريم كافه...خلاصه من از ديشب از گشنگي داشتم ميمردم ساعت ٣ اينا رفتيم كافه سفارشات ٤ دختر را دقت نماييد:"٢سالاد سزار خوشمزه و لذيذ...٢ تا پاستاي پنه آلفردو كه خوشمزه بود ولي خامه اش دلمونو زد...يدونه سيب زميني پنيري كه پراز پنير بود عالي بوود...١پيتزا مخصوص كافه دست نخورده موند!!.....٤ تا كوكي شكلاتي كه آخراز همه خورديم بشوره قبليارو اونم بدتر كرد كلي شكلات داشت كه موند واقعاحيففففف" در حال تركيدن اومديم با مسود آقا رفتيم يه دور زديم....انگار اگه عروسيمون آذر نشه قراره بهتر بشه(فعلا چيزي نميگم تا جور بشه) خلاصه كلي ذوق كردمو غرق در رويا و فكرو خيال بودمممم اومديم خونه مامانو پرستو دعواشون شد سر جريان خاله...جو خونمون داغونه اعصابم خورده باهم دعواشون شد...تا چند روز هممون همينجوري ناراحتو دپسرده ايم...خدايا خودت همه چيو خوب كن....نمازاي امروزمو نخوندم در نهايت شرمندگي :( همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 30 آبان 1395 ساعت: 2:05

امروز بعداز ١٣ ماه با كلي استرس و خونوادگي رفتيم آتليع براي گرفتن عكساي عقدمون!!!از ارديبهشت ماه كه پاي قرارداد ديدم ٢٠٪‏ سود روي قرارداد مياد خيلي از شبهام با استرسش گذشت كه ديشب تصميم گرفتم برم بگيرم ديگه و به اين ترسم غلبه كنم...خدود ٢٠ تا عمس انتخاب كردم بااينكه قراردادمون ١٠ تا عكس بود و حناب جي جي فرمودن بفكر پولش نباش بگير..خلاصه مه عكسامون عالي شدن عالييي بعضياشون هنرين خيلي دوسشون دارمممم و عكساي عقدمون كلن برامون نزديكه ٤٥٠ دراومد!!!ولي عيبي نداره بقول آبجيم همين عكسامونه كه برامون موند....از طرفي شكو دودليم بيشتر شد براي انتخاب آتليه اي كه قبلا مد نظرم بود و دلم آتليه با ژستاي real و هنري خواست! ببينيم خدا چي ميخواد دبم ميگه فردا خبر خوبي قراره بشنومممم راستي كتاب طهور آتلانتيس تموم شد...به تموم افراديكه كنجكاو به اين عجايبن توصيه ميكنم بخونن و كتاب شفاي زندگي استارت خورد. همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : بعد 14 سنة خدمة في ثانوي,بعد 14 يوم من الابرة التفجيرية,بعد 14 يوم من الدورة, نویسنده : pariomasooto بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 23:34

اميدمو اصلا از دست ندادم

ميدونم خدا ميده 

شكرشو كردم

اللهم صل علي محمد و آل محمد

همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 23:34

كتاب شفاي زندگي رو تموم كردم

تصميم گرفتم با رو خودم كار كردن دستمو خوب كنم ميدونم ميتونممممم

از خدا تشكر ميكنم اين كتابو سرراهم گذاشت

همتون بخونين فوق العادس:)

همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : شفاي زندگي,شفاي زندگي pdf,شفاي زندگي,لوئيز هي, نویسنده : pariomasooto بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 23:34

از وقتي اون كتابو خوندم خيلي متاثر شدم خيلي آروم شدمركمتر استرس ميگيرم از ذهنم ديگه عروسيه آذرماه رفته بود ولي مسود ديشب داشت ميگفت هنوز اميد داره هيچي نگفتم...نه گفتم چرا..نه گفتم منم اميد دارم ولي تو دلم قيلي ويلي رفت...ميدونم هرچي خدا بخواد همون ميشه منم راضيم به رضاش فقط دوشبه اصلا پيش مسود اينارو نميگم"حالا چيكار كنيم....خسته شدم...يني كي ميشه بريم خونمون....."فقط از وجودش لذت بردم تو طول روز هم كمتر بهش فك ميكنم مرضوع مهمي نيس سپردمش به خدا....امروز روزه بوديم خيلي مزه داد تصميم گرفتم ازاين به بعد تحت هر شرايطي پنچ شنبه هارو روزه بگيرم....امروز يلدوك(فسقل ٣ سالو ١١ ماهه!!) خونمون بود ولي زود رفت قراره بريم خونه ننه اينا....به مسوت آقا زنگ زدم كجايي ميگه هنوز راه نيفتاده!!!خداوندا من از دست اين مرد چه كنم....البته تصميم گرفتم ديگه عصباني نشم و نميشم خيالتون راحت خلاصه الان ما منتظر جنابين برسن فك كنم ساعت ده بريم خونه ننينا...چندروز بود پوستم ماه شده بود از اول هفته دوباره جوش زدم همشم از عصبانيته...الان تا من پاشم لباسامو آماده كنمو خودم حاضر شم فك كنم تا مسود بياد بشه!! پ.ن:تصمي همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 23:34

مسود صب بهم زنگ زد گفت ببخشيد ديشب خيلي فك كردم ديدم تو تنها آرامش مني من بدون تو هيچم اشتباه كردم اونجوري گفتم تو همه كس مني...منم ديشب خيلي دلم براش تنگ شده بود گفتم باشه بخشيدمو اين حرفا..امروز يلدوك (٤سالشه)كنارم بود باهم نقاشي كرديم كارتون ديديم تا آجيلي اومدو نگهش داشت...وقتي ميخواستم بخوابونمش مثل يه فرشته خوابيد قربونش بشم خداااا...بعد مسود اوند راجبه كارش حرف زدو شامو خورديم رفتيم خونه خالينا عاخه پسرخاله داره ميره كربلا،...خدايا بخودت ميسپارمش همبازيه دوران كودكيمه بااينكه الان جفتمون از هم كلي فاصله گرفتيم...واقعا هم نميدونم چرا انقد ازهم دوريم از وقتي من ازدواج كردم رابطمون سلام عليك شده احساس ميكنم خودش ازم دوري كرد بخاطر مسود بوده حتما...خلاصه از خونه خالينا برگشتيم مسود با نت كار داشت شب موند پيشم يساعته داريم باهم حرف ميزنيم از اتفاقاي ديروز..حدسم درست ازآب دراومد خانوم جاري خبر نداشته شوهرش اينجا بوده فقط اونطرف متقاعد شده به ادامه رابطه...بيل جان معذرت خواهيش از طرف خودش بوده بازم برام قابل احترامه مخصوصا وقتي مسود گفت ازاونكاره كه دم عقدمون بود پولش دي ماه ميرسه بيشت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 22 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 2:30

سلام اول از همه بگم الان يهو اومدم تو پنل ديدم إ دوتا نظر دارم رفتم رو ابرا چقد مهربون هنوز هست مرسي از اميدايي كه بابت دستم لباس عروسم عروسيمون خوشبختيمون ميدين...دوستون دارممم...خوب حالا از كجا بگم اول از دستم بگم كه خبراي خوش تو راهه... مسود چند شب برام رگ گيري ميكرد يجور تو طب سنتيه كه رگو انگار باز ميكنه بعدش من زود كرم ميزنم چون بعداز رگ گيري خون تو رگهام خيلي جريان داره و باعث خوب شد پوستم ميشه خلاصه كه واقعا تاثير داشت سه شبه نزدم اونم چون وقت نكرديم....پنچ شنبه رفتيم شوش كتري،قابلمه استيل،تخت گوشت چوبي،پلاستيكي،برنج شور پلاستيكي،قاشق و چنگال دم دستي،كيك خوري برنجي،سيني دم دستي،نعلبكي خريدم مسود اومد دنبالمون رفتيم خونه عموينا كه پاگشامون كردن،اونشب منو مسود با ماشين خودمون برگشتيم خيلي حس خوبي بود كلن مثبت بوديم بعد مسود خوابيد خونمون صب رفت سركار بعدازظهرم رفتيم دور زديم...همش تو فكره عروسيم سپردم بخدا ديگه هرچي خيره ولي من نااميد نميشم...امروز با مامان رفتيم دوباره شوش مسود صب دير اومد باهم دعوا كرديم از بدقولي متنفرم واقعا،با مامان رفتيم عصرونه خوري خوشگله عسلمو خريديم عاشق همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 0:12

٢رور پيش جناب برادرشوهر(بيل(اسم رمزي!)) زنگ زدن كه پري بيا سه نفري منو مسود و خودشون(جاريم نيس يني)باهم صحبت كنيم كدورتهارو از بين ببريم منم گفتم من كدورتي ندارمو به مسود ميگم خبر بده...به مسود زنگ زدم با يه حالتيكه قبلا درجرين بوده گفت چيشده و اينا منم گفتم من نميام وقتي جارو نيس خودت برو اونم دعوا كه چرا نمياي اينو حرفا....كارآگاه بازيه من شروع شد و من ديدم جمعه صب رفت بيرون گفتم حتما اين رفته خونه اينا معذرت خواهي و اينحرفا...خلاصه انقد اونروز دعوا كرديم گريه كردم كه حد نداشت انقد از انتخابم پشيمون بودم كه نگو...ديروز بهم زنگ زد منم با بي ميلي جواب دادمو شب اوند منتكشي همش باهام حرف ميزدو ميخنديد آشتي كرديم گفت.."قبلش بيل به من زنگ زد شمارو تورو گرفت كه ميخوان معذرت خواهي كنن و نشستن با جارو حرف زدن و به اين نتيجه رسيدن خودشون مقصرن"منم گفتم باشه بيان خونه .... خلاصه تا امروز كه به بابام گفتم(باباي من جزو آدمايي حساب ميشه كه خيلي آدم شناسه و هرچي راحبه بقيه ميگه درست ازآب درميان)بابام گفت"زن اون الكي نمياد معذرت خواهي اون ميخواد ميونه شمارو بهم بزنه يا يه جرياني داره"منم كلن قاطي كر همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 0:12